از
سه راه موسوی،
خاتمی، کروبی
تا اتوبان براندازی
جوان ارگان
رسمی سپاه
پاسداران :رهبری
جریان موسوم
به سبز از
اراده، خواست
و برنامهریزی
مثلث رهبری
«موسوی، خاتمی
و کروبی» خارج شده
و فعالان این
جریان هیچ اعتقادی
به «حاکمیت یک
نظام مبتنی بر
دین» ندارند
اما در مقطع
کنونی برای
بقا و
عضوگیری، نیازمند
بهرهکشی
ابزاری از
گفتمان اصلاحطلبی
و موقعیت
سیاسی افرادی
چون موسوی،
خاتمی و کروبی
هستند.
از
سه راه موسوی،
خاتمی، کروبی
تا اتوبان براندازی
در بحثهای
سیاسی و مناظرات
رو در رو با
فعالان جریان
موسوم به سبز،
آنها به صراحت
بر این موضوع
تأکید میکنند
که جریان
متبوعشان،
چارهای جز
عبور از
موسوی، خاتمی
و کروبی و
کنار گذاشتن
آنها ندارد،
زیرا این سه
تن هنوز و از
قانون اساسی
سخن میگویند،
در حالی که
برنامه اصلی
جنبش، خروج از
این چارچوب و
ساقط کردن
نظام است! به
باور آنها،
این سه چهره
سیاسی اگر
خواهان رهبری
جنبش هستند
باید با محور
مطالبات
ساختارشکنانه
یعنی «خروج از
نظام و قانون
اساسی» همراه
شوند. به گفته
آنها سه راه
موسوی،
خاتمی، کروبی
تنها نقطهای
برای شروع بود
که مخالفان
دکترین حکومت
دینی از چراغ
سبزش بهره
گرفته تا به
اتوبان
مبارزه با
«نظام سیاسی
برآمده از
دین» بپیچند.
در حقیقت
تأکید هر باره
این سه چهره
بر لزوم حرکت
معترضان در
دایره قانون
اساسی دلیل
روشنی بر
آگاهی خود
آنها از این
نکته است که
چشم تنگ و
حریص جنبشیها
را «اصلاحات»
پر نمیکند و
آنان به
ماورای
اصلاحات میاندیشند؛
آنها از
«پابوس
اصلاحات» به
«کابوس
اصلاحات» تغییر
ماهیت دادهاند.
چتر
«لائیسیته» و
«سکولاریته»
بر سر روزهای
بارانی سبزها
محفل تولید
فکر و اتاق
برنامهریزی
جریان سبز،
محفلی مشکوک
با عناصری
ناشناخته است
که هیچ
اعتقادی به
«اصلاحات در
ساختارهای
قانونی و
سیاسی نظام
جمهوری
اسلامی»
ندارد. آنها
خواهان یک
حاکمیت سیاسی
منهای دین
هستند. هسته
تولید اندیشه
این جریان که
مسیر حرکت را
خصوصاً در
فضای مجازی
تعیین میکند
اختلاف باور
بنیادی با
هستههای
تولید فکر
اصلاحطلبان
معتقد به
حاکمیت
جمهوری
اسلامی دارد و
اندیشههای
«لائیسیته» و
«سکولاریته»
زیربنای فکری
آنان را شکل
میدهد.
کارگردانان
اصلی این جنبش
که یا «لائیک» اند
یا «سکولار»،
هواداران خود
را با وعده
تلاش برای
استقرار یک
نظام سیاسی
غیر دینی
تحریک میکنند.
از هشدارهای
اخیر میرحسین
موسوی به
هوادارانش- که
از شعارهای رادیکال
بپرهیزند- نیز
برمیآید که
خود موسوی هم
به این واقعیت
پی برده که اغتشاشگران
در ورای نام
«میرحسین»
پنهان شدهاند
اما از یک
مرکز رادیکال
دیگر فرمان میگیرند.
هر چند در حال
حاضر، دو نحله
عقیدتی
«لائیک» و «سکولار»
هدایت جنبش را
بر عهده دارند
اما با توجه به
ماهیت
آنارشیستی
جریان، گروهی
که وجه رادیکالیش
غلیظتر باشد
ابتکار عمل را
برای
فرماندهی به
دست میگیرد.
بنابراین در
نهایت، لائیکها
به عنوان رهبر
اصلی سبزها
حرکت کور
موسوم به سبز
نقش خواهند
کرد و حتی
سکولارها را
کنار میزنند.
پس از
انتخابات و
اتهام بزرگ
اصلاحطلبان
به نظام-
اتهام تقلب-
جریان موسوم
به سبز به
صورت کاملاً
برنامهریزی
شده پروژههای
اغتشاشی و
آشوبی خود را
اجرایی کرده
است. شکی نیست
که این تحرکات
منسجم و حساب
شده به طور
طبیعی نمیتواند
«شانسی و باری
به هر جهت»
صورت گرفته
باشد؛ قطعاً
پوسته عمومی این
جریان را یک
هسته فکری
تغذیه و رهبری
میکند و بدنه
آ» براساس طرحهای
این «لژ فکری و
سازماندهی»
بود که به
صورت هماهنگ
به خیابان میریخت،
شعارهای
هماهنگ سرمیداد
و اخبار مربوط
به اغتشاش را
با یک جهتگیری
هماهنگ منتشر
میکرد.
مثلث رهبری
دور خورد،
نقطه سر خط
از همان
روزهای آغاز
آشوبهای
خیابانی که
اصطلاح جنبش
سبز را بر سر
زبانها
انداخت،
تعداد زیادی
از فعالان
اپوزیسیون
خارج کشور با
برگزاری
جلسات گوناگون
پیرامون
هژمونی در
رهبری این به
اصطلاح جنبش
به مشورت
نشستند. ماحصل
نشستهای
آنان این
شد:«موسوی،
خاتمی و کروبی
این ظرفیت را
ندارند که در
نقش رهبران یک
جنبش مخالف
حکومت ظاهر
شوند. این سه
برای شروع
حرکت بسیار
مناسبند اما
پس از یک مقطع
کوتاه، تاریخ
انقضایشان
فرا میرسد؛
پس رهبریت
اصلی نباید بر
عهده اینان
باشد». پس از
این نشستهای
محفلی بود که
اپوزیسیون و
مخالفان نظام
در خارج از
کشور بارها
اعلام کردند
بخش اعظم رهبری
جنبش سبز در
خارج از کشور
است. همزمان
گروهی دیگر
عناصر از
اپوزیسیون
در محافل
خصوصی خود به بحث
و تبادل نظر
برای DISEREDIT (بیاعتبار
کردن) موسوی،
خاتمی و کروبی
پرداختند.
هر
جنبش سبزی
موسوی خود را
میبلعد!
حسین بشیریه
استاد سابق
دانشگاه
تهران و از تئوریسینهای
اثرگذار
جریان
اصلاحات که هماکنون
در دپارتمان
علوم سیاسی
دانشگاه سیراکیوز
آمریکا مشغول تحصیل
است، در
بحبوحه
تحرکات
اغتشاشگران
طی مصاحبهای
با مجله
اینترنتی
«لوگوس» موضوع
دور خوردن موسوی،
خاتمی و کروبی
را پیشبینی و
تحلیل کرد.
بشیریه گفت:
معمولاً در
تداوم حرکتهای
اعتراضی،
افراد
ودیدگاههای
قاطع و
رادیکالتری
جای رهبران
محتاط و میانهرو
را خواهند
گرفت. در آن
صورت،
ایدئولوژی و
شعارهای این
جنبش نیز به
جای اعتراض به
نتیجه
انتخابات به
اعتراض و زیر
سؤال بردن
کلیت ساختار
حکومت بدل
خواهد شد».
بشیریه بر
همین مبنا
اینگونه تحلیل
میکند:«تاکنون
موسوی، کروبی
و خاتمی این
حرکت را با احتیاط
رهبری کردهاند
اما برخی
شخصیتها از
جمله آیتالله
منتظری با
انتقادهای
تندتری عملاً
حکومت را فاقد
مشروعیت
دانسته و شورش
علیه آن را موجه
اعلام کرده
است.»
بشیریه که
جایگاه ویژهای
در بین
مخالفان
حاکمیت نظام
دینی و اپوزیسیون
ضد نظام
وابسته به غرب
دارد در ادامه
این مصاحبه
ضمن ارائه یک
راهکار، به
فعالان این
جنبش برای توفیق
در براندازی
توصیه میکند:«
جنبش فعلی
برای تبدیل
شدن به یک
حرکت تعرضی
باید
ایدئولوژی یا
مرام خود را
از گرایشهای
تئوکراتیک
نهفته در
قانون اساسی
فعلی جدا کند
و این موضوعی
است که رهبران
فعلی معترضان
(موسوی، خاتمی
و کروبی) از آن
اکراه دارند».
او تصریح میکند
که بهترین
اقدام برای
پیروزی جنبش،
ایجاد
ناآرامی در
کشور است، به
گونهای که
حاکمیت، قدرت
کنترل اوضاع
را از دست بدهد.
همانگونه که
پیداست،
بشیریه با
بیانی تخصصی از
مخالفان میخواهد
از «گرایشهای
تئوکراتیک
قانون اساسی»
یعنی وجه
اسلامی و دینی
حاکم بر این
قانون عبور
کنند و این
خود دلیل
دیگری بر
حاکمیت تفکرات
لائیک و
سکولار بر این
جنبش است. از
دیگر سو،
حمایت کامل
تودهایها
از آشوبطلبان
و خوش بینی
تام آنها نسبت
به این تحرکات
شاهد دیگری بر
ماهیت لائیکی
و سکولاریستی
جنبش است.
وابستگان
نحله فکری حزب
توده بارها اعلام
کردهاند:«مبارزان
تودهای نیز
به سهم خود،
انبوهی از
دانش و تجربه
دارند که میتوانند
در خدمت این
انقلاب سبز
قرار دهند.»
راهکاری
برای نجات از
گرداب سبز
اکنون که
کارگردانان
اصلی جنبش
آشوب، علقههای
عمیق لائیک و
سکولار دارند
و در شرایطی
که کمیته
نیروهای مسلح
مجلس
نمایندگان
آمریکا طی
روزهای اخیر، بودجهای
55 میلیون
دلاری را برای
نفوذ در
ایران، شبکهسازی
اینترنتی
اغتشاشگران و
سایر ابعاد
جنگ نرم در
ایران به
وزارت دفاع
آمریکا
اختصاص داده
است، عقلانیت
سیاسی ایجاب
میکند،
آقایان
موسوی، خاتمی
و کروبی مسیر
خود را ازاین
جریان مشکوک
جدا کرده و
نگذارند که
کارگردانان
جنبش از
جایگاه آنان
برای پیشبرد
اهداف خود سوء
استفاده
ابزاری کنند.
این سه چهره
سیاسی اصلاح
طلب برای بقا
و نجات جریان
اصلاحات،
چارهای جز
اعلام برائت
از این جنبش مشکوک
ندارند. هر
چند
رادیکالیسم
کور حاکم بر مواضع
و رفتار سیاسی
و نیز برخی
ویژگیهای
خصلتی تاکنون
مانع شده تا
آنان به گونهای
عمیق تحلیل
کرده و اتخاذ
تصمیم کنند.